لغت نامه دهخدا
از شاه بختیارتر امروز شاه نیست
کو از همه جهان چو توئی کرد اختیار.فرخی.نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر
زین اختیار کرد جهان سربسر منیر.فرخی.از کارها کریمی و فضل اختیار کرد
هیچ اختیار نیست بر آن اختیار او.فرخی.پادشاهی کو بداند نام نیک از نام بد
خدمت سلطان کند بر پادشاهی اختیار.فرخی.امیر ماضی ما را چون کودک بودیم... و بر همه فرزندان اختیار کرد. ( تاریخ بیهقی ). شتاب کن در ارسال جواب این نبشته بسوی امیرالمؤمنین به آنکه اختیار کنی آنچه ازو در آنست. ( تاریخ بیهقی ). پس از آن اختیار چنین کرد که بخراسان امیری فرستد. ( تاریخ بیهقی ). این هفتاد و اند تن را که اختیار کرده آمد یکسال ایشان را می باید آزمود. ( تاریخ بیهقی ). بوالقاسم... دست از خدمت بکشیده و زاویه ای اختیار کرده. ( تاریخ بیهقی ). پس از آن اختیار چنین کرد که بخراسان امیری فرستد. ( تاریخ بیهقی ). این هفتاد واند تن را که اختیار کرده آمد یکسال ایشان را می باید آزمود. ( تاریخ بیهقی ). بوالقاسم... دست از خدمت بکشیده و زاویه ای اختیار کرده. ( تاریخ بیهقی ). اختیار کرد که رسول از آن خوارزم شاه با رسولان وی باشد. ( تاریخ بیهقی ). امیر گفت : ترا اختیار کردیم بکدخدائی فرزند مودود هشیار باش و بر مثالها که خواجه دهد کار کن. ( تاریخ بیهقی ).
تیغ اختیار کرد که عالم بدو دهند
چرخ اعتراض نارد بر اختیار تیغ.مسعودسعد.و حکما و زهّاد غذای خویش جو اختیار کرده اند. ( نوروزنامه ). و اگرکسی را گویند صد سال دایم در عذاب روزگار پلید گذاشت... تا نجات ابد یابی باید آن رنج اختیار کند. ( کلیله و دمنه ). او را پیش خواند و فرمود که پس از تأمل بسیار و استخارت... ترا بمهمی بزرگ اختیار کردیم. ( کلیله و دمنه ). برادر مهتر ایشان فرزندان روی بتجارت آورده سفری دور دست اختیار کرد. ( کلیله و دمنه ). وزیران در نهانش گفتند رأی ملک را چه مزیّت دیدی بر فکر چندین حکیم گفت بموجب آنکه انجام کار معلوم نیست و رأی همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا پس موافقت رأی پادشاه اختیار کردم. ( گلستان ).
گر ترا در بهشت باشد جای
عاقلان دوزخ اختیار کنند.سعدی ( گلستان ).