افسانه گو

لغت نامه دهخدا

افسانه گو. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) قصه خوان. نقل گو.افسانه سگال. افسانه سنج. ( ناظم الاطباء ). افسانه ساز. افسانه پرداز. ( آنندراج ). گوینده افسانه. سامر. افسانه گوی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به افسانه گوی شود.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) ۱ - داستان سرا. ۲ - کنایه از: یاوه گو، بیهوده گو.

فرهنگ عمید

۱. آن که افسانه ای نقل می کند، گویندۀ افسانه.
۲. [مجاز] کسی که حرف دروغ و باورنکردنی بزند، بیهوده گو.

فرهنگ فارسی

قصه خوان نقل گو افسانه سگال

ویکی واژه

داستان سرا.
کنایه از: یاوه گو، بیهوده گو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی