لغت نامه دهخدا
اروک. [ ] ( اِ ) به معنی زیه و لثه است : علیق ثمره اش بتوت ماند... اروک را سخت کند و ریش دهن ببرد. ( نزهة القلوب ). رجوع به علیق در تحفه حکیم مؤمن و مخزن الادویة شود. در گوناباد خراسان آروک گویند.
اروک. [ اَ ] ( ترکی ، اِ ) بترکی مشمش است. زردآلو. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به اروق شود.
اروک. [ اُ ] ( اِخ ) شهر معروف باستانی بابل که اکنون خرابه آن بنام وَرَکَه نامیده میشود.
اروک. [ اَ ] ( اِخ ) ذواروک ؛ وادیی است در بلاد عرب. ( معجم البلدان ).