لغت نامه دهخدا
هستم یقین بر آنکه اگر صاحب اجل
خواهد بر تو زود بود مر مرا ایاب.مسعودسعد.نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب.خاقانی.چونکه گوهر نیست نامش چون بود
چونکه نبود ذکر ایابش چون بود.مثنوی.در همش آرد چو سایه در ایاب
طول سایه چیست پیش آفتاب.مولوی.ملازمان رکاب سعادت ایاب بازگشته. ( حبیب السیر ).
ایاب. [ اَی ْ یا ] ( ع ص ) سقاء. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از متن اللغة ). و منه حدیث عکرمة: و کان طالوت ایاباً. ( منتهی الارب ).