ارضی

لغت نامه دهخدا

ارضی. [ اَ ] ( ص نسبی ) منسوب به ارض. زمینی. خاکی. بری.
- آفات ارضی ؛ مقابل سماوی.
- شکل ارضی ؛ مکعب.
ارضی. [ اَ ضا ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رِضی و رضوان. خشنودتر. راضی تر. || مرضی تر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به ارض مربوط به ارض زمینی خاکی بری . یا آفات ارضی . آفتها و زیانها و بهایی که از پیشامد حادثه ها در روی زمین به ساکنان آن میرسد مقابل آفات سماوی . یا شکل ارضی . مکعب .
خشنود تر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَرْضِی: زمین من
ریشه کلمه:
ارض (۴۶۱ بار)ی (۱۰۴۴ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ای چینگ فال ای چینگ