اجمالی

لغت نامه دهخدا

اجمالی. [ اِ ] ( ص نسبی ) به اِجمال. مقابل تفصیلی : علم اجمالی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به اجمال ۲ - مختصر مجمل علم اجمالی . یا نظر اجمالی کردن . نظر کلی و عمومی کردن بطور خصه در چیزی یا کاری نظر کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم