استیز

لغت نامه دهخدا

استیز. [ اِ ] ( اِمص ) ستیز. ستیزه. رجوع به ستیزه و استیزه شود :
برآغالیدنش استیز کردند
بکینه چون پلنگش تیز کردند.ابوشکور.چون امیدت لاست زو پرهیز چیست
با انیس طبع خود استیز چیست.مولوی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم