لغت نامه دهخدا انقضاء. [ اِ ق ِ ] ( ع مص ) سپری شدن و نابود گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نابود شدن و منقطع گردیدن. ( از اقرب الموارد ). بسرآمدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( غیاث اللغات ). سپری شدن و بسرآمدن روزگار. ( تاج المصادر بیهقی ). بسرآمدن مدت. ( مصادر زوزنی ). گذشتن. برسیدن. رسیدن. منقضی گشتن. تقضی. انصرام. ( یادداشت مؤلف ).- انقضاء اجل ؛ منقضی شدن مدت. سرآمدن مهلت. ( یادداشت مؤلف ).- انقضاء مدت ؛ سر آمدن. بسر آمدن. انصرام آن. ( از یادداشت مؤلف ).