لغت نامه دهخدا
اکناف. [ اِ ] ( ع مص ) یاری دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || احاطه کردن قوم کسی را. ( از ( ناظم الاطباء ). در پناه خود آوردن. ( آنندراج ). || برای حاجتی پیش کسی رفتن و یاری کردن آن کس در آن حاجت. ( از اقرب الموارد ). || در یمین ویساری واقع شدن. ( ناظم الاطباء ). || یاری دادن شکار شکارگر را برای صید. ( از اقرب الموارد ).