اتصاف
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) نشان پذیرفتن صفت گرفتن بصفتی موصوف شدن موصوف شدن صفت گرفتن شدن . ۳- ( مصدر ) صفت کردن با هم ستودن چیزی را . ۴ - حق ستدن . ۵ - ( اسم ) نشان پذیری . ۶ - قیام امری است به امر دیگر نسبت میان دو چیز که یکی را صفت و دیگری را موصوف گویند و بعبارت دیگر نسبت میان دو متغایر وجودی است .
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنای صفت یافتن یا به صفتی موصوف شدن)، در اصطلاح منطق و فلسفه، قیام چیزی به چیز دیگر یا به عبارت دیگر، نسبت میان دو چیز متغایر به سبب وجود در ظرف اتّصاف. اتصاف بر دو قسم است: ۱. اتّصاف انضمامی، که در آن موصوف و صفت هر دو باید در ظرف اتّصاف وجود داشته باشند، مانند قیام سفیدی به جسم، که در این جا در ظرف اتّصاف یعنی عالم خارج هم موصوف و هم صفت هر دو موجودند؛ ۲. اتّصاف انتزاعی، که در آن انتزاع صفت از موصوف درست باشد، مانند اتّصاف سقف خانه به فوقیت، زیرا در این دو مورد آنچه در ظرف وجود (عالم خارج) تحقق می یابد، موصوف است (یعنی سقف خانه)، در حالی که صفت فوقیت چیزی است که جداسازی آن از موصوف آن ممکن است. فلاسفه این بحث را بیشتر از آن جهت مطرح کرده اند که معلوم کنند اتّصاف وجود به ماهیت از چه نوع اتّصافی است.
دانشنامه اسلامی
«...آن مذهب که به بعضی از منطقیان منسوب است که گویند موضوع قضیّه چنان باید گرفت که هرچه صحّت اتصاف به موضوع داشته باشد، محکوم علیه بود...». «و مطلقه عامّه، ضروریه مطلقه باشد اگر حکم کرده باشند در او به استحالت خلوّ موضوع از محمول، یا اتّصاف موضوع به محمول، دائما بی شرط چیزی».
ویکی واژه
ستوده شدن.
صفت کردن، با هم ستودن چیزی را.
صفت پذیری، نشان پذی