لغت نامه دهخدا
برشک. [ ب ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. سکنه آن 125 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
برشک. [ ب َ ش َ ] ( اِ ) شکنجه و معصر. || تسمه و تنگ و زین بند. ( آنندراج ).
برشک. [ ب ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. سکنه آن 125 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
برشک. [ ب َ ش َ ] ( اِ ) شکنجه و معصر. || تسمه و تنگ و زین بند. ( آنندراج ).
شکنجه و معصر یا تسمه و تنگ و زین بند .
برشک، روستایی از توابع بخش لاشار شهرستان نیک شهر در استان سیستان و بلوچستان ایران است. و به معنی پادشاه میباشد
برشک ( نام یک سوپ قدیمی دزفولی هست که شامل پیاز سرخ شده واب وکمی ارد میباشد )
این روستا در دهستان چانف قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن 563 نفر ( 149خانوار ) بوده است.