باسمه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) [منسوخ] چاپ، طبع.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - چاپ طبع چاپ روی پارچه . ۲ - عکس چاپ شده .
چاپی مطبوع
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ظاهراً اصطلاح «باسمه» و «باسمه کاری»، پس از حمله مغول، جایگزین مُهر و مُهرکردن شد.
معنای باسمه گر
و اصطلاح «باسمه چی» یا «باسمه گر» نیز به کسانی اطلاق می شد که طرح را روی پارچه یا کاغذ منتقل می کردند. از این رو در تذکرة الملوک (ظاهراً تألیفِ ۱۱۳۷ـ۱۱۴۲)، باسمه چی، به این معنی، در کنار زرکوب و مُذَهِّب و کاغذگر به کار رفته است.
نمونه ای از باسمه در چین
در عهد شاهرخ (حک: ۸۰۷ـ۸۵۰) در گزارش سفر هیئتی که به چین رفته بودند، از نقش چهار اژدهای حمله ور که روی پرده ای از اطلس زرد باسمه زده شده و بالای سرِ شاه قرار داشته، یاد شده است.
اصطلاح باسمه در اشعار
...
ویکی واژه
عکس چاپ شده.