باسمه

لغت نامه دهخدا

باسمه.[ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) چاپ. طبع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مِ ) [ تر. ] ( اِ. ) ۱ - چاپ روی پارچه . ۲ - عکس چاپ شده .

فرهنگ عمید

۱. تصویر چاپ شده.
۲. (اسم مصدر ) [منسوخ] چاپ، طبع.

فرهنگ فارسی

بسمه: ماخوذ ا ترکی، چاپ، طبع، چاپ روی، پارچه، عکس چاپ شده
( اسم ) ۱ - چاپ طبع چاپ روی پارچه . ۲ - عکس چاپ شده .
چاپی مطبوع

دانشنامه آزاد فارسی

نوعی هنر-صنعت چاپی.خاستگاه این هنررا بایدپیش از قرون وسطا در میان چینی ها و از اوائل قرن 17 میلادی در ژاپن جست و جو کرد. در این هنر، تصاویری از طبیعت بی جان، منظره، حیات وحش و پرتره با استفاده از مهر بر روی چوب یا پارچه نقش می شود. از اوائل قرن 19 میلادی تعدادی از هنرمندان اروپایی و امریکایی نیز تحت تاثیر باسمه کاران چینی و خاصه اساتید ژاپنی به این هنر روی آوردند.از ویژگی های این هنر می توان به فضاسازی های تزیینی، طرح خطی و سطوح رنگی درخشان اشاره کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باسْمه (نیز: باصْمه، بَسْمه، بَصْمه)، واژة مأخوذ از ترکی برای طرحی که به وسیله قلم یا قالب و موادی چون ورقه های نازک طلا یا نقره یا رنگ و نظایر آن ها با فشار روی کاغذ یا پارچه و مواد دیگری از این قبیل، منتقل می شد. این طرز کار شبیه شیوه ای است که برای تهیه پارچه های قلمکار اصفهان یا چیتهای ساده (چاپی) به کار می رود.
ظاهراً اصطلاح «باسمه» و «باسمه کاری»، پس از حمله مغول، جایگزین مُهر و مُهرکردن شد.
معنای باسمه گر
و اصطلاح «باسمه چی» یا «باسمه گر» نیز به کسانی اطلاق می شد که طرح را روی پارچه یا کاغذ منتقل می کردند. از این رو در تذکرة الملوک (ظاهراً تألیفِ ۱۱۳۷ـ۱۱۴۲)، باسمه چی، به این معنی، در کنار زرکوب و مُذَهِّب و کاغذگر به کار رفته است.
نمونه ای از باسمه در چین
در عهد شاهرخ (حک: ۸۰۷ـ۸۵۰) در گزارش سفر هیئتی که به چین رفته بودند، از نقش چهار اژدهای حمله ور که روی پرده ای از اطلس زرد باسمه زده شده و بالای سرِ شاه قرار داشته، یاد شده است.
اصطلاح باسمه در اشعار
...

ویکی واژه

چاپ روی پارچه.
عکس چاپ شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم