امکن

لغت نامه دهخدا

امکن. [ اَ ک َ] ( ع ن تف ) بامکانت تر و بامرتبه تر. ( ناظم الاطباء ). تواناتر. ( فرهنگ فارسی معین ): والانکار بالید [ فی نهی المنکر ] امکن و الا باللسان و الا بالقلب. ( معالم القربة ). || جادارتر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(اَ کَ ) [ ع . ] (ص تف . ) تواناتر، جادارتر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - تواناتر . ۲ - جادارتر .

ویکی واژه

تواناتر، جادار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع