العمل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا یَؤُودُهُ: بر او گران و مشقت آور نیست - خسته اش نمی کند (کلمه یؤد مضارع از مصدر أود است ، که به معنای سنگینی و خستهکنندگی است ، و چون گفته شود : العمل الفلانی آد زیدا معنایش این است که فلان عمل ، زید را خسته کرد و به ستوه آورد )
معنی طَرَائِقَ: راههای عبور و مرور (جمع طریقه . درعبارت " وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ "اگر آسمانها را طرائق نامیده از این باب است که آسمانها محل نازل شدن امر از ناحیه خدا به سوی زمین است ، همچنان که فرموده : یتنزل الامر بینهن و نیز فرموده : یدبر ...
ریشه کلمه:
عمل (۳۶۰ بار)
کار. اعّم از آنکه خوب باشد یا بد.خوب و بد بودن آن به وسیله قرینه معلوم می‏شود مثل . و مثل . راغب گوید:عمل هر فعلی است که از حیوان روی قصد واقع شود،آن از فعال اخّص است زیرا فعل گاهی به فعل حیوانات که لاعن قصدسرزند اطلاق می‏شود و بعضاً به فعل جمادات نیز گفته می‏شود ولی عمل خیلی کم بلاقصد و فعل جماد گفته می‏شود. در اقرب الموارد گفته: عمل در کاری گفته می‏شود که از روی عقل و فکر باشد لذا با علم مقرون می‏شود ولی فعل اعّم است. پس فرق بین عمل و فعل اعّم و اخّص است. این فرق را از قرآن مجید نیز می‏شود استفاده کرد که عمل به اعمال و کارهای ارادی اطلاق شده ولی فعل گاهی در افعال جماد نیز به کار رفته است مثل . قبول عمل از غیرمسلمان در قرآن مجید آیاتی هست که ظهور آنها قبول عمل ازمسلمان و غیرمسلمان هردو است. و عمل صالح به هردو گروه مفید خواهدبود. اینک ما آنها را نقل و بررسی می‏کنیم: 1- . همچنین است آیه 69 از سوره مائده. «مَنْ آمَنَ بِاللّهِ» خبر اِنَّ است و چون باید از خبر به مبتدا ضمیر برگردد لذا تقدیر چنین می‏شود «مَنْ‏آمَنَ‏بِاللّهِ مِنْهُمْ» و ضمیر جمع راجع است به همه چهارگروه و اگر «مَنْ‏آمَنَ» مبتدا و «فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ...» خبر آن باشد باز جمله خبر اِنَّ است و از تقدیر ضمیر ناگزیر هستیم. ظهور آیه در آن است که آن چهارگروه با حفظ اسم مؤمن و یهودی و نصرانی و صابی اگر ایمان به خدا و روز قیامت داشته واعمال خوب انجام بدهند پیش خدا مأجور و اهل بهشت اند و نیز می‏فهماند که ادیان و پیامبران همه طریق اند و آنچه موضوعیّت دارد فقط ایمان وعمل است. و اهل ایمان و نیکوکاران اهل همه ادیان درب‏هشت اند. 2- . در این آیات پس ار ردّ قول یهود که بیهوده بخود مزیّت قائل شده می‏گفتند عذاب جز اندکی به ما نخواهد رسید، بطور مطلق می‏فرماید هر که گناهکار و غرق در گناه باشد اهل عذاب و هر که اهل ایمان و عمل باشد اهل بهشت است و «سیّئة» ظاهراًبرای نوعیّت است و کلمه «اَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ» آن را تفسیر می‏کند یعنی سَیِئِه ایکه او را احاطه کند و او در آن غرق شود و دیگر محلی برای ورود ایمان نماند. پس ملاک بهشت ایمان و عمل و ملاک دوزخ سیئه آنچنانی است. 3- . این دو آیه نیز مانند آیات قبل است ابتدا ادعای یهود و نصاری را که هر یک مدّعی اهل بهشت بودن است ردّ می‏کند و می‏گوید:این صرف آرزوی بی جاست و اگر دلیلی دارید بیاورید آن وقت بطور عموم می‏فرماید: بلی هر که توجّه خویش را به خدا تسلیم کند و رو به خدا آورد و نیکوکار باشد پاداش او پیش خداست و چنین مردم نه ترسی برآنها هست و نه محزون می‏شوند عمومیّت آیه و شمول آن محتاج به بیان نیست. 4- . در اینجا روی سخن با مسلمین است و فرموده:نه با آرزوهای شما کاری ساخته است نه با آرزوهای اهل کتاب. حقّ واقع این است که هر که کار بدی انجام دهد با آن مجازات بیند و جز خدا برای خویش ولیّی و ناصری نمی‏یابد و هر که کارهای نیکو انجام دهد مرد باشد یا زن بشرط ایمان،آنها اهل بهشت اند ظهور این آیات چنانکه گفته شد «قبول اعمال مسلمان و غیرمسلمان است.» دنباله سخن‏ ناگفته: نماند چنانکه در «ضعف» تحت عنوان مستضعفین مشروحاًگذشت،باید این آیات علاوه از مسلمین شامل حال آن عده از غیرمسلمین باشند که مستضعف اند و یاقاصراند وحجت بر آنها تمام نشده است. به عبارت دیگر :خداوند همیشه پس از اتمام حجّت بنده را مسؤل می دارد . آن عده از اهل کتاب که قاصراند و دین به آنها تبلیغ نشده و یا در وضعی قرار گرفته‏اند که متوجه آن نشده‏اند چنین اشخاص اگر دردین خود معتقد به خدا و آخرت باشند و نیکوکاری کنند به مضمون آیات، پیش خدا مأجورند. اتفاقاً چنین کسان از روی جهل غیر مسلمان اند ولی واقعاً مسلمان می‏باشند که اینان با حق و حقیقت عناد ندارند و اگر حق را بدانند قبول می‏کنند النهایه حق را ندانسته‏اند،میان آنکه در اثر ندانستن مسلمان نشده با آنکه از عناد و لجاجت اسلام را قبول نمی‏کند از زمین تا آسمان فرق هست. رجوع شود به «ضعف - مستضعفین» اگر گویند ممکن است مراد از آیات آنان باشند که پیش از اسلام در دین خویش مؤمن و اهل عمل بوده اند.گوئیم :ظهور آیات بقدری برخلاف این سخن است که هیچ دانشمندی نمی‏تواندبه آن صحّه گذارد. اگر گویند:چه مانعی دارد که آیات شامل همه باشند اعم از قاصر و مقصّر، و یک نفر غیرمسلمان با دانستن اسلام و تمام شدن حجّت می‏تواند در دین خویش باقی بماندو عمل کند. به عبارت دیگر مردم در قبول هریک از ادیان آسمانی مختارند فقط باید ایمان و عمل داشته باشند آن هم مطابق هر دین که باشد مانعی ندارد. گوئیم: این سخن بی شک باطل است آنانکه تبلیغ شده‏اند پیش خدا معذور نیستند و باید از اسلام پیروی کنند خداوند فرموده:. به مضمون آیات فوق باید به همه پیامبران ایمان آورد و هر که بگوید: به فلان پیامبر ایمان دارم و به فلان نه این شخص حقاً کافر است و به ضرورت اسلام و قرآن انسان پس از اتمام حجت جز به شریعت قرآن نمی‏تواند عمل کند برای نمونه به آیات 157 و 158 سوره اعراف رجوع شود. تجسم عمل‏ آیات بسیاری هست که حکایت از تجسّم عمل می‏کند و این که اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قیامت مجسّم و مرئی خواهند بود از قبیل . در این آیات اعمال و خیر و شرّ سه بار مفعول رؤیت واقع شده‏اند و مرئی و مجسّم بودن اعمال منطوق صریح آن‏ها است. و مثل . در این مضمون روایات بسیاری از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام و اهل سنت وارد شده که اگر آیات و روایات جمع آوری شود کتاب مستقلی خواهد بود. خوانندگان می‏توانند به کتاب تجسم عمل یا تبّدل نیرو به ماده تألیف آقای محمدامین رضوی رجوع کنند. ناگفته نماند: ماده در اثر فعل و انفعال اتمی مبدّل به نیرو می‏شود مثلاًنیروی حاصله از تشعشع اورانیوم و رادیوم و غیره ولی بشر قدرت آن را ندارد که نیرو را مجدداً مبدل به ماده کند ولی مسلماً چنین تبدیلی امکان‏پذیر خواهدبود. اعمال اعّم از نیک و بد جز تبدّل ماده به نیرو نیست بشر در اثر اراده شروع به کار می‏کند و مقداری از مواد بدنش مبدّل به نیرو می‏شود و از بدن خارج می‏گردد خواه بصورت لااِلهَ اِلاَاللَّهُ گفتن باشد یا به صورت فحش دادن به کسی. و به حکم آنکه موجود معدوم شدنی نیست آن نیرو در دنیا می‏ماند و به قدرت خداوندی مجسّم شده روز قیامت تحویل عامل می‏گردد. *** بعضی از آیات صریح اند در اینکه جزای آخرت خود اعمال دنیاست مثل: . آیا جزا داده می‏شوید جز آنچه را که می‏کردید . ایضاً آیات 39 صافات، 28 جاثیه، 16طور، 7 تحریم و غیره. بعضی دیگر حکایت از آن دارند که جزای آخرت در اثر اعمال دنیا است و این می‏فهماند که اعمال سبب جزااند نه خود مثل . . در جواب باید گفت: گرچه تجسم عمل در آخرت حتمی است ولی در کیفیّت فرق خواهد داشت مثلا جمله «لاحَوْلَ وَ لا قُوَةَ اِلَّابِاللَّهِ الْعَلِّیَ الْعَظیمِ» به شکل گنجی در بهشت تحویل انسان می‏شود. در این صورت اگر بگوئیم این‏نعمت یا عذاب همان است درست گفته‏ایم و اگر بگوئیم: این به واسطه فلان عمل است باز درست گفته‏ایم زیرا در شکل و کیفیّت فرق دارند، این هردو تعبیر در آیه ذیل بکار رفته است . یعنی اهل بهشت وقتی که میوه‏ای از بهشت به آنها داده شد گویند:این همان است که قبلا به ما داده شده بود. بعد فرموده:«وَاتُوُابِهِ مُتَشابِهاً» یعنی میوه آخرت به آنها داده می‏شود در حالیکه شبیه میوه دنیا است لفظ «هدا الّذی رُزِقنا مِن قَبلُ» حاکی از عینیّت عمل و جزا است و «مُتَشابِها» اشاره به اختلاف کیفیّت است. این درصورتی است که مثلا شخصی سیبی را در دنیا بخورد سپس از نیروی حاصله آن دورکعت نماز بخواند و آن سیب به شکل نماز از بدنش بیرون بریزد آن نیرو در آخرت به سیب مبدّل شده و تحویل عامل گردد.واللّه العالم. حبط اعمال‏ از جمله احکام اعمال، حبط و بی اثر شدن آنهاست که در «حبط» بطور مشروح توضیح داده شده و همچنین اسباب حبط روشن گردیده است. انتقال اعمال‏ از جمله احکام عجیب اعمال انتقال آنهاست که از عامل گذشته به حساب دیگران نوشته می‏شود،عمل خیر را یکی انجام می‏دهد ولی پاداش آن را دیگری می‏برد و عمل بد که فاعلش انجام داده از شخص دیگر بازخواست می‏شود. رجوع شود به «بوء» ذیل آیه . در روایات غیبت نیز دلالاتی بر انتقال اعمال هست. تأثیراعمال دریکدیگر در«حبط» روشن شد که اعمال نیک در اثر بعضی از عوامل حبط و بی اثر می‏گردند،در مقابل اعمال بد نیز در اثر اعمال نیک از بین می‏روند . آیه صریح است در اینکه حسنات سیّئات را از بین می‏برند و ظاهراً توبه هم شرط نیست که توبه به تنهائی مکفّر و از بین برنده گناه است ایضاً . که ظهورش در مکفّر بودن اجتناب از کبائر است نسبت به صغائر بی آنکه توبه شرط باشد ایضاًرجوع شود به «بوء» و روایاتیکه ذیل آیه اول نقل شده است. مراعی بودن اعمال‏ از احکام دیگر اعمال آن که اعمال تا دم مرگ مراعی و مشروط اند. آنان که کارهای نیک انجام داده‏اند در صورتی عامل آنها اهل بهشت می‏شود که تا آخر عمر و از اهل ایمان باشد و اگر کافر و مشرک گردید یا به عوامل دیگر اعمالش حبط شد دیگر سودی به حال وی نخواهند داشت. ظاهراً اعمال نیک مرتدّ به حالت نیمه حبط در می‏آیند که اگر بعداً ایمان آورد زنده شده و عامل را اهل بهشت می‏کنند. تبدّل اعمال به موجب . تبدّل اعمال به یکدیگر از جمله احکام اعمال است که در «توبه» مقداری درباره آن بحث شد. . آیه درباره پسر نوح «علیه السلام» است که غرق گردید، خدا وعده کرده بود که اهل نوح را نجات دهد پس از نشست طوفان نوح به خدا عرض کرد «اِنَّ ابنی مِن اَهلی وَ اِنَّ وَعدَکَ الحَقُّ» پسرم از اهل من است مطابق وعده تو می‏بایست غرق نشود. خدا در جواب فرمود: او از اهل تو نیست. بعضی از بزرگان گفته‏اند: یعنی او از اهل تو که مشمول وعده نجات‏اند نیست. ولی ما در این باره تحقیقی داریم که در «اهل» گذشته به آنجا رجوع شود. جمله «اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالحٍ» می‏شود گفت از باب مبالغه است مثل «زِیدٌ عَدلٌ» و «فَاِنَّما هِیَ اِقبالٌ وَ اِدبارٌ» دنیا یکپارچه اقبال و ادبار است. این جمله دلیل خروج پسر نوح از اهل نوح «علیه السلام» است. روایات نیز مؤید آنست ولی به نظرم مبالغه نیست بلکه در منطق الهی سنجش انسان فقط عمل است نه گوشت و پوست و انسان دو قسم است عمل صالح و عمل فاسد و جز ایندو نیست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم