افتادگی

لغت نامه دهخدا

افتادگی. [ اُ دَ / دِ ] ( حامص ) فروتنی. ( ناظم الاطباء ). تواضع و انکسار. ( آنندراج ). فروتنی و تواضع. ( از مؤید ). خضوع. بی شرارتی. صفت افتادن. ( یادداشت بخط مؤلف ). پشت خم دادن ، پشت خم کردن ، پشت دوتا کردن ، تواضع کردن ، انکساری ، از مترادفات افتادگی است. ( از مترادفات ص 101 ) :
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک.سعدی.حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.حافظ.افتادگی لوازمه اصل دولت است
نخلی که باثمر نشود خم نمی شود.امین ( از آنندراج ).افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.پوریای ولی. || حقارت و ابتذال. ( آنندراج ). خواری. ذلت. ( ناظم الاطباء ). سرافکندگی. ( یادداشت مؤلف ) :
افتادگیم به طالعم نیست
در پای خمی چرا نیفتم.
|| کنایه از احتیاج و نکبت. ( آنندراج ) :
نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت
پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را.وحید ( از آنندراج ).|| نقصان. کاست. ( فرهنگ فارسی معین ). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). سقوط. ( ناظم الاطباء ): این کتاب افتادگی دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( اُ ) (حامص . ) ۱ - فروتنی ، تواضع . ۲ - خواری ، ذلت .

فرهنگ عمید

۱. حالت افتاده بودن.
۲. [مجاز] فروتنی، تواضع: ز خاک آفریدت خداوند پاک / پس ای بنده افتادگی کن چو خاک (سعدی۱: ۱۱۵ ).
۳. [مجاز] کمبود، نقص.

فرهنگ فارسی

۱ - فروتنی تواضع . ۲ - خواری ذلت . ۳ - نقصان کاست : این کتاب افتادگی دارد .

ویکی واژه

فروتنی، تواض
خواری، ذلت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای