اغتشاش

لغت نامه دهخدا

اغتشاش. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خیانت پذیرفتن یا گمان غش و خیانت نمودن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مقابل نصیحت پذیرفتن یا گمان غش بردن بچیزی یا خائن شمردن. استغشاش : اغتشه و استغشه ؛ ضد انتصحه و استنصحه او ظن به الغش اوعده غاشا. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) مأخوذ از تازی. درهم شدگی کارها و آمیختگی آنها. شورش فتنه. هنگامه. طغیان و نافرمانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) آشفته شدن . ۲ - (اِمص . ) آشفتگی .

فرهنگ عمید

۱. درهم برهم شدن، آشفتگی.
۲. شورش، ایجاد بی نظمی در مخالفت با حکومت.
۳. [قدیمی] پیدا شدن غل و غش و آلودگی در کسی یا چیزی.

فرهنگ فارسی

پیداشدن غل وغش و آلودگی درکسی یاچیزی، درهم برهم شدن ، آشفتگی وشورش
۱ - ( مصدر ) آشفتن آشفته شدن . ۲ - ( اسم ) آشفتگی .جمع : اغتشاشات . یا اغتشاش حواس . پراکندگی اندیشه پریشانی اندیشه . یا اغتشاش خاطر . آشفتگی حواس .

ویکی واژه

آشفته شدن.
آشفتگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع فال اعداد فال اعداد