اشوق

لغت نامه دهخدا

اشوق.[ اَش ْ وَ ] ( ع ن تف ) شایقتر. ج ، شوق. ( منتهی الارب ). || ( ص ) دراز، هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرد اشوق ؛ درازبالا. ج ، شوق. ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(اَ وَ ) [ ع . ] (اِ. ) (ص تف . ) شایسته تر، آرزومندتر.

ویکی واژه

(ص تف.)
شایسته تر، آرزومند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس