ارومیه

لغت نامه دهخدا

ارومیه. [ اُ می ی َ ] ( اِخ ) ارمیة. ارومی. شهری بمغرب دریاچه ارومیه و نسبت بدان اُرمَوی باشد. رجوع به ارمیه شود: آزادخان... بعضی از بلاد آذربایجان هم در تحت تصرف آورده کوچ و متعلقان خود را بامتوسلان فتحعلی خان و شهبازخان در قلعه ارومیه که از قلاع مشهوره و در استحکام و متانت آن شهره آفاق است گذاشته قلعه مذکوره را محل سکنا مقرر... ( مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 157 ). و رجوع به فهرست آن کتاب شود.
ارومیه. [ اُ می ی َ ]( اِخ ) ( دریاچه ٔ... ) دریاچه ای بمغرب آذربایجان. دریاچه ارومیه. چیچست. دریاچه شاهی. دریاچه تلا. نسبت بدان اُرموی است. رجوع به ارمیه ( دریاچه ٔ... ) شود.

فرهنگ فارسی

( دریاچه ارمیه ) . دریاچه ارومیه که از زمان رضا شاه پهلوی بنام دریاچه رضائیه نامیده شده در آذر بایجان غربی واقع و مساحت آن ۳۵ هزار کیلومتر مربع و قابل کشتیرانیست . کف دریاچه ۱۲٠٠ متر از سطح دریا بلندتر و عمق متوسط آن ۶ متر است . فاقد ماهی و دیگر موجودات زنده است . رودهای متعدد از نجد آذر بایجان به آن می ریزد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ارومیه، مرکز استان آذربایجان غربی است که در جنوب شهرستان خوی، در شمال شهرستان مهاباد، در غرب دریاچه ارومیه و در شرق کشور های ترکیه و عراق قرار گرفته است. این شهر تا تهران حدود ۹۲۰ کیلومتر فاصله دارد.
۱. ↑ نظری به تاریخ آذربایجان، ص ۴۱. رده های این صفحه : ایران شناسی | تاریخ ایران | جغرافیای اسلامی

ویکی واژه

(جغرافیا): نام یکی از شهرهای آذری زبان و مرکز استان آذربایجان غربی ایران که دریاچه ارومیه نیز از آن اقتباس شده است. ارومیه را گاهی اورومیه نیز می‌خوانند اما تلفظ صحیح و باستانی آن اور - مَی است یعنی سرزمین باغات انگور، شهر پرورش انگور. مَی به زبان معیار شاخه انگور یا همان تاک است.
اور + میه.
شهر آب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم