ارزیابی

لغت نامه دهخدا

ارزیابی. [ اَرْزْ ] ( حامص مرکب ) عمل یافتن ارزش هر چیز. تقویم.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . )بهای چیزی را معین کردن .

فرهنگ عمید

۱. تعیین بها و ارزش چیزی.
۲. بررسی.

فرهنگ فارسی

عمل ارزیاب عمل یافتن ارزش و بهای هر چیز سنجش و بررسی حدود هر چیز و بر آورد کردن ارزش آن تقویم : ( خانه های شهر ارزیابی شد . )

فرهنگستان زبان و ادب

{grading} [گردشگری و جهانگردی] بررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوه های پخت وپز و امکانات رفاهی

ویکی واژه

بهای چیزی را معین کردن.
valutazione
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع فال قهوه فال قهوه