اختراع کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن . ۲ - دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن .

ویکی واژه

inventareخخاحابخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم