آگنده

لغت نامه دهخدا

( آگنده ) آگنده. [ گ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) رجوع به آکنده شود.

فرهنگ فارسی

( آگنده ) ( اسم ) ۱ - انباشته پر مملو ممتلی . ۲ - حشو در نهاده . ۳ - نهان کرده پوشیده مخفی . ۴ - مدفون دفین در خاک فرو برده . ۵ - نگار کرده ملون منقش . ۶ - مغزدار میان پر. ۷ - سخت فربه با گوشتی سخت پیچیده .

ویکی واژه

پر شده یا لبریز شده از چیزی بویژه کینه و دشمنی در دل. دو خونی همان با سپاهی گران/ برفتند آگنده از کین سران «فردوسی»
مترادف گند زدن کسی یا طایفه‌ای در زبان فارسی؛ ترجیحاً در این کلمه گند فردی از قوم «آ» که شاید قوم عا یا عاد باشد. عا گَندهِ. گند عا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم