آن‌همه

لغت نامه دهخدا

( آنهمه ) آنهمه. [ هََ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) تمام آن :
چو بشنید شه کیقباد آن همه
برآورد سر از میان رمه.فردوسی. || آن مقدار بسیار :
ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آنهمه دعوی و لاف و آنهمه ژاژ؟لبیبی.

ویکی واژه

آنهمه
آن اندازه، آن مقدار (در بیان کثرت).
آن اندازه، آن مقدار (در بیان کثرت).
به آن اندازه، به آن مقدار (در بیان کثرت).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم