تنحل

لغت نامه دهخدا

تنحل. [ ت َ ن َح ْ ح ُ ] ( ع مص ) شعردیگری را بر خود بستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به انتحال شود.

فرهنگ معین

(تَ نَحُّ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - نسبت دادن . ۲ - شعر یا، نوشته ای را به خود یا کسی نسبت دادن . ۳ - مذهبی را اختیار کردن .

فرهنگ عمید

۱. خود را به مذهبی منتسب کردن.
۲. شعر دیگری را به خود نسبت دادن.

فرهنگ فارسی

شعر دیگری را بر خود بستن

ویکی واژه

نسبت دادن.
شعر یا، نوشته‌ای را به خود یا کسی نسبت دادن.
مذهبی را اختیار کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال چای فال چای فال درخت فال درخت فال عشق فال عشق