لغت نامه دهخدا
رنگ پریدگی. [ رَ پ َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب )رنگ باختگی. بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری. رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن و رنگ باختگی شود.
رنگ پریدگی. [ رَ پ َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب )رنگ باختگی. بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری. رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن و رنگ باختگی شود.
۱. رنگ باختگی.
۲. بی رنگی یا زردی رنگ چهره از ترس، بیماری، یا علت دیگر.
کمرنگی پریده شدن رنگ ( صورت و غیره ): [[ با صورت رنگ پریده وارد شد ]] .
رنگ پریدگی ( انگلیسی: Pallor ) کم رنگ شدن پوست است که می تواند ناشی از بیماری، شوک عاطفی یا استرس، استفاده محرک، یا کم خونی باشد.
رنگ پریدگی معمولاً در صورت و دست ها آشکار است. این عارضه می تواند به طور ناگهانی یا به تدریج ( بسته به علت آن ) توسعه پیدا کند.
رنگ پریدگی معمولاً از لحاظ بالینی قابل توجه نیست مگر این که با یک رنگ پریدگی کلی ( لب، زبان، دهان ) و مناطق دیگر با غشا مخاطی همراه باشد.
رنگپریدگی (جمع رنگپریدگیها)
وضعیت یا کیفیت رنگپریده بودن