درمیانی

لغت نامه دهخدا

درمیانی. [ دَ ] ( ص نسبی ) وسطی. میانی. ( ناظم الاطباء ). || میانجی. ( آنندراج ). میانجی و شفیع و واسطه. ( از ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم