هاشم

نام هاشم به معنای خرد کننده است و در تاریخ اسلام به عنوان یکی از اصحاب پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (ص)، شناخته می‌شود. این نام نه تنها در زبان عربی، بلکه در فرهنگ اسلامی و ایرانی نیز به معنای قدرت تفکر و خردمندی تعبیر می‌شود. هاشم از آن دسته افرادی بود که در زمان حیات پیامبر (ص) به ایشان ایمان آورد و در ترویج دین اسلام نقش بسزایی ایفا کرد. او با ویژگی‌های بارز اخلاقی و رفتاری خود، به عنوان فردی مورد اعتماد و محبوب در میان مسلمانان شناخته می‌شد. این شخصیت تاریخی به خاطر فداکاری‌ها و تلاش‌هایش در راستای گسترش آموزه‌های اسلامی، در دل مسلمانان جایگاه ویژه‌ای دارد. یاد و نام هاشم در افکار عمومی به عنوان نمادی از صداقت و وفاداری به اصول دین باقی مانده است. به علاوه، او به عنوان یک الگو برای نسل‌های بعدی شناخته می‌شود که می‌توانند از زندگی و رفتار او الهام بگیرند. بنابراین، هاشم نه تنها یک نام است، بلکه نمادی از اعتقاد، صداقت و ایثار در تاریخ اسلام به شمار می‌رود که همچنان در یاد و خاطره مسلمانان زنده است.

لغت نامه دهخدا

هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ). هشم الترید لقومه؛ فهو هاشم. ( اقرب الموارد ). || کوه نرم. ( یادداشت مؤلف ). || دوشنده شیر. ( یادداشت مؤلف ). ج، هُشُم.
هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) پدر برخی از سی نفر شجاعان داود بود. ( قاموس کتاب مقدس ).
هاشم. [ ش ِ ]( اِخ ) آچین. پادشاه نشین غیرمستقل قدیم کشور سوماتراکه سابقاً در دست دولت هلند بوده است. دارای معادن و مواد نباتی ذیقیمت است. جمعیت آن 710000 تن و پایتخت آن کوتاراجا میباشد.
هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) از اطبای قرن سوم هجری در مصر و طبیب دربار احمدبن طولون اولین امیر سلسله بنی طولون مصر بود. وی شاگرد سعیدبن توفیل طبیب مخصوص احمدبن طولون بود و همو وی را به شغل طبابت حرم احمد برگماشت. ( عیون الانباء فی طبقات الاطباء ص 84 ).
هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ازرواة است. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی، داستانی از قول وی درباره مرگ عمربن عبدالعزیز خلیفه اموی نقل کرده است. رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 280 شود.
هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ( سلطان... ) از حکام تنکابن. وی در سال 910هَ. ق. بعد از کار کیا میرسیّد به حکومت تنکابن رسید. هاشم بر ضد برادر خود سلطان حسن که حکومت «بیه پیش » را غصب کرده بود شورید، ولی شکست یافت و میرحسین بن کارکیا یحیی کیا جانشین او شد. در سال 912 هَ. ق. هاشم کوشش کرد که دوباره حکومت تنکابن را به دست آورد. ولی باز شکست خورد و اسیر شد و به دست وزیر سلطان احمدخان بیه پیش به قتل رسید. سلطان حمزه پسر سلطان هاشم که در تنکابن میزیست در سال 984 هَ. ق. به دست مردم بیه پیش کشته شد و پسر حمزه یعنی کارکیا علی نیز در ضمن شورشی که به سال 1002 هَ. ق. در تنکابن اتفاق افتاد مقتول گشت. ( ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 191 ).
هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ( سید... ) از سادات مرتضوی هزارجریب منسوب به خانواده جبرئیلی که بین سالهای 934 و 973 هَ. ق. در هزارجریب ( مازندران ) حکومت رانده است. ( ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 191 ).
هاشم. [ ش ِ ]( اِخ ) ( میر... ) از وزراء و حکام مازندران در دوره صفویه. ( ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 186 ).
هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ( میر... ) از شعرای قرن نهم هجری، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی درباره وی می نویسد که اول کمانگری میکرد و سپس به شغل حمامداری قیام نمود. طبع نیک دارد. و این بیت را از اشعار او آورده:

فرهنگ معین

(ش ِ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - دوشندة شیر. ۲ - شکننده. ۳ - آن که نان در اشکنه خرد کند. ۴ - نامی است از نام های مردان.

فرهنگ فارسی

معروف به میر هاشم دوچی منسوب به محلتی در تبریز بهمین نام ( و. ۱۲۸۹ - مقت. ۱۲ رجب ۱۳۲۷ ه.ق. ) در آغاز جوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت و سفری هم به عتبات کرده است. پس از مراجعت در شهر تبریز امامت جماعت داشت. چون انقلاب مشروطیت آغاز گشت جزئ آزادیخواهان در آمد و جزئ متحصنان قنسولخانه انگلیس در ۱۳۲۴ هجری قمری بود. در دوره اول مجلس به نمایندگی انتخاب شد و از وکلای تندرو بود. لیکن سرانجام با محمد علی شاه ارتباط یافت و جزئ مخالفان مشروطیت شد و به تبریز بازگشت و انجمن اسلامیه را تشکیل داد و در جنگهای تبریز از سران مخالف ستار خان بود. پس از پیروزی مشروطه خواهان و خلع محمد علی شاه به مازندران فرار کرد ولی دستگیر شد و سرانجام بدست آزادیخواهان محاکمه و محکوم باعدام گردید.
(اسم ) ۱- آنکه نان دراشکنه خرد کند. ۲- دوشند. شیر. ۳- نامی است ازنامهای مردان. ۴- شکننده: (( بویژه پیر و سالار هاشمی هاشم که هست هاشم اعدا بتیغ خارا دار. ) ) ( قا آنی )

فرهنگ اسم ها

اسم: هاشم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hāšem) (فارسی: هاشم) (انگلیسی: hashem)
معنی: خرد کننده، نام یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )، ( در قدیم ) شکننده، ( اَعلام ) ) نام ابن عبد مناف از اجداد پیامبر اسلام ( ص ) معروف به هاشم ابن عبد مناف، ) هاشم ( = ابن عتبه ابن ابی وقاص ): [قرن اول هجری] نام یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص ) ملقب به مرقال، ) هاشم ابن حکیم: [قرن هجری] ملقب به مقَنَع، پیشوای ایرانی سپید جامگان، از مردم مرو، او رهبری شورشی را بر ضدّ خلیفه ی عباسی بر عهده داشت و گفته شده است که در مقر حکومتش در نخشب، شب هنگام ماهی از یک چاه بیرون می آورد ( ماه نخشب )، که مدتی در افق نمایان بود، وقتی سپاهیان خلیفه بر او پیروز شدند، خود را در خم تیزاب انداخت، ) هاشم: شهرت احمدهاشم [، میلادی] شاعر نمادگرای ترک، که تحت تأثیر نمادگرایان فرانسوی به سرودن شعر پرداخت، از مجموعه شعر اوست: پیاله و ساعتهای ساحل برکه، ( در اعلام ) نام ابن عبد مناف از اجداد پیغمبر اکرم ( ص ) معروف به هاشم بن عبد مناف، هاشم نیز نام یکی از اصحاب حضرت رسول اکرم ( ص ) است، نام جد پیامبر ( ص )

جمله سازی با هاشم

تویی دشمن شاه آزاده گان کشنده ی همه هاشمی زاده گان
ایا هاشمی دوده ی نامور برآرید از تربت پاک سر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ