شخکاسه

لغت نامه دهخدا

شخکاسه. [ ش َ س َ / س ِ ] ( اِ ) آبی افسرده و منجمد که از باران بارد و آن را تگرگ و ژاله و سنگک وسنگچه و یخچه نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). ژاله. ( برهان ). تگرگ. ژاله. یخچه. ( سروری ). تگرگ. ( رشیدی ). تگرگ که باران منجمد است. ( فرهنگ نظام ) :
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار.رودکی.|| در جهانگیری چنین آمده است : با اول مضموم و ثانی مفتوح نام مرغی است که کوچک و خوش آواز بود و بیت بالا را از رودکی شاهد آورده ولی طبق فرهنگها یا کاتب غلط نوشته یا صاحب فرهنگ سهو کرده.

فرهنگ معین

(شَ سَ یا سِ ) (اِ. )۱ - تگرگ . ۲ - ژاله .

فرهنگ عمید

۱. تگرگ.
۲. ژاله، شهنگانه.

ویکی واژه

تگرگ.
ژاله.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال میلادی فال میلادی فال اوراکل فال اوراکل