سرآزاد

لغت نامه دهخدا

( سرآزاد ) سرآزاد. [ س َ ] ( اِ مرکب ) چته. چریک. باشی. پوزوق. حشر. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص مرکب ) نجیب. اصیل :
به خرّاد گفت ای سرآزاد مرد
به رنجی دگر گرد پوزش مگرد.فردوسی.آن مهتران گفتند ما را در میاه بایدایستادن و این دیوان را بدست شاه بازداد و خود سرآزاد بشد. ( اسکندرنامه ، نسخه سعید نفیسی ). || سرخود. آزاد : ایشان را بگذاشتند تا سرآزاد بر قلعه رفتند. ( اسکندرنامه ، نسخه سعید نفیسی ).

فرهنگ معین

( سرآزاد ) ( ~ . ) (ص مر. ) نجات یافته .

فرهنگ فارسی

( سر آزاد ) چته چریک باشی پوزوق حشر

ویکی واژه

نجات یافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال فرشتگان فال فرشتگان فال چای فال چای فال جذب فال جذب