سختیان

لغت نامه دهخدا

سختیان. [ س ِ / س َ ] ( اِ ) پوست بز دباغت کرده.( آنندراج ) ( منتهی الارب ). چرم. ( غیاث ). گوزکانی. ( السامی فی الاسامی ). انبان. ( ناظم الاطباء ) :
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب.ناصرخسرو.کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان.مولوی.
سختیان. [ س ِ / س َ ] ( اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(سَ ) (اِ. ) چرم ، پوست دباغی شده .

فرهنگ عمید

پوست بز دباغی شده، تیماج.

فرهنگ فارسی

معرب ساختیان، تیماج، پوست بزدباغی شده
( اسم ) پوست بز دباغی شده .
شهری است و از آن شهر است ابو ایوب سختیانی .

ویکی واژه

چرم، پوست دباغی شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال رابطه فال رابطه فال آرزو فال آرزو