لغت نامه دهخدا
رضخ. [ رَ ] ( ع اِ ) رَضْخ. خبری که بشنوند و باور ندارند آنرا. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سهمی از غنایم جنگی که طبق مقررات اسلامی به کسانی که در جنگ شرکت کرده اند، دهند. ( فرهنگ فارسی معین ).
رضخ. [ رُ ] ( ع اِ ) رَضْخ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به رَضْخ شود.