راه انجام

لغت نامه دهخدا

راه انجام. [ اَ ] ( اِ مرکب ) ره انجام. کنایه از اسب. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ). کنایه از هر مرکب عموماً و اسب خصوصاً. ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ). مرکب سواری. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( ازنظام ). اسب و استر و جز آن. ( ناظم الاطباء ). مرکب. وره انجام نیز گویندش. ( شرفنامه منیری ) :
ماه تا ماند به زرین نعل راه انجام او
نعل راه انجام اورا شکل پر گیرد ز راه.سوزنی.|| بعضی بمعنی قاصد گرفته اند. ( از انجمن آرا ) ( رشیدی ). قاصد و شاطر و پیک. ( ناظم الاطباء ). قاصد و پیک. ( آنندراج ). شاطر و پیک. ( برهان ). || اسباب و مایلزم سفر. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از نظام ) ( از انجمن آرا ). و رجوع به ره انجام شود.

فرهنگ معین

(اَ ) (اِمر. )۱ - اسباب سفر. ۲ - مرکب - سواری . ۳ - پیک ، قاصد.

فرهنگ عمید

۱. اسباب سفر، زاد و راحله، لوازم مسافرت.
۲. مرکب.
۳. قاصد و پیک.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - اسباب سفر ( عموما ) . ۲ - مرکب سواری مرکوب ( خصوصا ) . ۳ - قاصد پیک .

ویکی واژه

اسباب س
مرکب - سوا
پیک، قاصد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ