دوره کردن

لغت نامه دهخدا

دوره کردن. [ دَ / دُو رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احاطه کردن. محیط شدن. اطراف چیزی یا کسی یا جایی گرد آمدن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره دوختن به ؛ دوختن چیزی بر درزهای جامه یا پارچه دیگر به قصد استحکام آن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن ریش ؛ زیر زنخ را از بن گوشی تا بن گوش دیگر تراشیدن. ( از یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن گیوه ؛ دورتا دور درز میان رویه و کف را از سوی بیرون چرم و از درون نوار گرفتن. دورتا دور آن یا در ملتقای رویه و کف نسیجی یا چیزی دوختن. ( یادداشت مؤلف ).
|| همگان متفقاً و به همداستانی کاری یا چیزی را از کسی خواستن ؛ همگام و همزبان به سبب عملی کسی را ملامت کردن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن کسی را ؛ پیرامون او گردیدن و همه همزبان از او چیزی خواستن. به اجماع چیزی از او خواستن. ( یادداشت مؤلف ).
|| خواندن متعلم بالتمام درس های هفته یا ماه یا سال را بار دیگر فراموش نشدن را. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن درس را ؛ درس های خوانده هفته یا ماه یا سال را بار دیگر بالتمام خواندن. دوره خواندن درس هفته یاماه را. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - درس را مرور کردن . ۲ - محاصره کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - احاطه کردن کسی یا چیزی را : [[ جوانهای مجلس آن دختر را دوره کردند ]] . ۲ - اعاده کردن شاگرد درسهای گذشته را : کذاکره دروس سابق .

ویکی واژه

درس را مرور کردن.
محاصره کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال امروز فال امروز