سپیخ

واژۀ سپیخ در متون کهن فارسی به کار رفته و بر پایۀ فرهنگ‌های معتبری همچون آنندراج، به معنای جایگاه آمد و شد درندگان و جانوران وحشی است. این کلمه که با دو صورتِ سِپیخ و سَپیخ قابل تلفظ می‌باشد، بیانگر محلی است که حیوانات صحرایی به طور مرسوم در آن تردد داشته یا گرد هم می‌آمده‌اند. در ادبیات و متون قدیمی، چنین واژه‌هایی نه تنها برای انتقال مفاهیم جغرافیایی و زیستی، بلکه برای توصیف حال و هوای طبیعت و جهان بیرون از سکونتگاه‌های انسانی نیز به کار می‌رفته‌اند. از این رو، سپیخ می‌تواند بر گذرگاه‌ها، آبشخورها یا حتی لانۀ حیوانات وحشی دلالت کند که در آن رفت‌وآمد داشته‌اند. امروزه این واژه در گویش رایج فارسی کمتر به کار می‌رود، اما حضور آن در منابع مکتوب، نشان از غنای زبان فارسی و دقت نظر نویسندگان و فرهنگ‌نویسان گذشته در ثبت جزئیات زندگی و محیط زیست دارد. حفظ و توجه به چنین واژگانی، درک بهتری از پیوند دیرینۀ فرهنگ ایرانی با طبیعت و جهان پیرامون به دست می‌دهد.

لغت نامه دهخدا

سپیخ. [ س ِ / س َ ] ( اِ ) جای آمد و رفت درندگان و جانوران صحرایی. ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الم
الم
ویو
ویو
عظمت
عظمت
بخش
بخش