درهم آمیختن

لغت نامه دهخدا

( درهم آمیختن ) درهم آمیختن. [ دَ هََ ت َ ] ( مص مرکب ) مخلوط کردن. ممزوج کردن. || مخلوط شدن. ممزوج شدن. املاس ؛ درهم آمیختن تاریکی. ملابسة؛ درهم آمیختن کار. ( از منتهی الارب ). اعتکار؛ درهم آمیخته شدن تاریکی.

فرهنگ فارسی

( در هم آمیختن ) ( مصدر ) با هم مخلوط کردن
مخلوط کردن ممزوج کردن مخلوط شدن

ویکی واژه

درهم‌آمیختن
با یکدیگر مخلوط کردن. با یکدیگر مخلوط شدن.
(مجاز): با یکدیگر همراه شدن. با یکدیگر همراه کردن؛ در کنار یکدیگر قرار گرفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال پی ام سی فال پی ام سی فال نوستراداموس فال نوستراداموس