خیسانده

لغت نامه دهخدا

خیسانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) نقوع و مصفای از هر داروی در آب قرار داده شده. ( ناظم الاطباء ). نقیع. منقوع. ترنهاده. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) خیس شده مرطوب .
نقوع و مصفای از هر داروی در آب قرار داده شده .

فرهنگستان زبان و ادب

{maceration} [گیاهان دارویی] گیاه یا پودر آن که با هدف استخراج مادۀ دارویی در دمای محیط در درون حلّال قرار داده شده است

دانشنامه عمومی

چکانش یا انفوزیون ( به انگلیسی: infusion ) در پزشکی به تزریق قطره ای ماده ای، مانند محلول نمکی یا قندی به سیاهرگ یا بافت را گویند.
معمولاً اصطلاح انفوزیون را برای داروهایی به کار می برند که تزریق وریدی سریع آنها موجب بروز عوارض می شود مانند نیتروگلیسیرین وریدی یا آمینوفیلین.
انفوزیون همچنین یک روش تولید چای گیاهی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم