خروهه

لغت نامه دهخدا

خروهه. [ خ ُ هََ / هَِ ] ( اِ ) گوشت پاره میان فرج زنان. ( ازبرهان قاطع ) ( از آنندراج ). تلاق. بظر. ( از ناظم الاطباء ). چوچوله. ( یادداشت بخط مؤلف ). خروسه. خروسک. || جانوری را گویند که صیادان بر کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند و بعربی آنرا مِلْواح خوانند. ( برهان قاطع ). پایدام. ( شرفنامه منیری ). خورد دام. خوردنی در دام. ( زمخشری ).

فرهنگ معین

(خُ هَ یا هِ ) (اِ. ) = خروسه . خروسک : جانوری است که صیادان کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند، پایدام ، ملواح .

فرهنگ عمید

پرنده ای که در کنار دام می بستند تا پرندگان دیگر به هوای او بر روی دام بنشینند و به دام بیفتند.

ویکی واژه

خروسه. خروسک: جانوری است که صیادان کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند؛ پایدام، ملواح.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال قهوه فال قهوه فال مارگاریتا فال مارگاریتا