حلویات

لغت نامه دهخدا

حلویات. [ ح َ ل َ وی یا ] ( اِ ) در تداول فارسی ، شیرینی ها :
گز راز جمله حلویات از چه رو
چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست.میرزا اشتها.

فرهنگ فارسی

در تداول فارسی شیرینیها
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نار
نار
نکوهیدن
نکوهیدن
عمیق
عمیق
تصویر
تصویر