جانگیر

لغت نامه دهخدا

جان گیر. ( نف مرکب )کنایه از عزرائیل. ( آنندراج ). گیرنده جان. قبض جان کننده. || مخفف جهانگیر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کنایه از عزرائیل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویداد
رویداد
حوصله
حوصله
تخصیص
تخصیص
بی درنگ
بی درنگ