تکافو

لغت نامه دهخدا

تکافؤ. [ ت َ ف ُءْ ]( ع مص ) با یکدیگر برابر برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برابر شدن و برابر ایستادن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). با همدیگر برابر شدن. ( غیاث اللغات )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): والمسلمین تتکافاء دماؤهم ؛ ای تتساوی فی الدیة و القصاص لافضل لشریف علی وضیع. || منهزم شدن قوم. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) نزد علمای فن بدیع عبارت است از صنعت طباق. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). جمع بین ضدین یا اضداد و آن یکی از صنایع معنوی است در کلام که طباق و مطابقه و تضاد نیز خوانند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تضاد و طباق و متضاد شود.

فرهنگ معین

(تَ فُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با هم برابر شدن . ۲ - بس بودن .

فرهنگ عمید

۱. با هم برابر شدن، برابر ایستادن، مساوی شدن.
۲. بس شدن.

فرهنگ فارسی

باهم برابرشدن، برابرایستادن، مساوی شدن، بس
۱ - ( مصدر ) برابر شدن همتا گردیدن مساوی شدن . ۲ - پس شدن کافی بودن . ۳ -( اسم ) برابری همتایی . ۴ - بسندگی .

ویکی واژه

با هم برابر شدن.
بس بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت