تفتیح

لغت نامه دهخدا

تفتیح. [ ت َ ] ( ع مص ) گشاده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گشادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بازشدگی و گشوده گردیدن مانع و سد. ( ناظم الاطباء ). || بشکفانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بشکافانیدن. ( زوزنی ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) باز کردن ، گشودن .

فرهنگ عمید

گشودن، باز کردن.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) بار کردنگشودن تفتیح سدد . ۲ - ( اسم ) گشایش . جمع : تفتیحات .

ویکی واژه

باز کردن، گشودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت