مرکبان

لغت نامه دهخدا

مرکبان. [ م ُ رَک ْ ک َ ] ( اِ مرکب ) ( تیره ٔ... ) تیره کاسنی. دراصطلاح گیاه شناسی بزرگترین تیره از رستنیهای گلدار است و جنسهای مختلف آن بیش از ده هزار و تقریباً تمام آنها علفی هستند و کمتر در آنها درختی میتوان تشخیص داد. گلهای آنها در بالای ساقه ای قرار گرفته که منتهی به قسمتی به نام نهنج میشوند. در تمامی مرکبان دستگاه ترشحی به اشکال مختلف دیده میشود که شیرابه های سفید رنگ در آنها جاری است. برخی از آنها لوله های منشعب و درهم ترشحی دارند و بعضی دارای لوله ها و آوندهای منظم ترشحی می باشند و در پاره ای از آنها یاخته ها وکیسه های ترشحی و حتی کرکهای ترشحی می توان یافت که شیرابه های رزینی و صمغی در آنها جایگیر شده است. تیره مرکبان را بر حسب شکل نهنج و گلچه هائی که بر روی آن قرار دارند به سه دسته تقسیم می کنند: لوله گلی ها، زبانه گلی ها، آفتابیها. ( از گیاه شناسی گل گلاب ص 259 ).

جمله سازی با مرکبان

گردد چو خاک زیر سم مرکبان تو آن کس که کرده باشد کین تو ارتکاب
گر شعر بافئی کند از تار ریش او کون پوش مرکبان جهان پلهوان کند
لعبتان دارم شیرین سخن و رومی روی مرکبان دارم ختلی گهر و تازی زاد
نشسته در شکم هر یکی دویست سوار به زیر ایشان آن مرکبان بر آب سنان
غارها گشته ز شخص کشتگان مانند کوه کوه ها گشته ز سم مرکبان مانند غار
نه مرکبان کمال تراست بیم غبار نه کوکبان جلال تراست خوف غروب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نشانه
نشانه
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
افراهیم
افراهیم
لوتی
لوتی