تفتن

لغت نامه دهخدا

تفتن. [ ت َ ت َ ] ( مص ) مخفف تافتن است که گرم شدن و یکدیگر را گرم گردانیدن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) :
چو از روز رخشنده نیمی برفت
دل هر دو جنگی ز کینه بتفت.فردوسی.جز از دیدنی چیز دیگر نرفت
میان من و اوخود آتش بتفت.فردوسی.روز سخت گرم شد و ریگ بتفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493 ).
ز تیغش همی دشت و گردون بتفت
ز بانگش همی کوه و هامون بکفت.اسدی. || شتافتن و دویدن و خرامیدن. ( ناظم الاطباء ) :
چوزال سپهبد ز پهلو برفت
دمادم سپه روی بنهاد تفت.فردوسی.و رجوع به تافتن و تابیدن و تفت و تفته و تاب شود.

فرهنگ معین

(تَ تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گرم شدن . خشمناک گردیدن . ۲ - گداخته شدن در آتش .

فرهنگ عمید

= تافتن۲

ویکی واژه

گرم شدن. خشمناک گردیدن.
گداخته شدن در آتش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال نخود فال نخود