تظلیل

لغت نامه دهخدا

تظلیل. [ ت َ ] ( ع مص ) سایه وان کردن و در سایه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). سایبان کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سایه انداختن و سایه داری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پوشاندن و در سایه افکندن. ( از اقرب الموارد ). || ترسانیدن به تازیانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) سایه افکندن ، سایبان درست کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱-سایه افکندندر سایه قرار دادن. ۲ - سایبان ساختن .

ویکی واژه

سایه افکندن، سایبان درست کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس