تطول
تطول. [ ت َ طَوْ وُ ] ( ع مص ) منت نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فضل و فزونی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فضل کردن. ( زوزنی ).
تطول. [ ت ِ وَ ] ( ع اِ ) رسن دراز که ستور را را به علف بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
(تَ طَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - منت نهادن بر کسی . ۲ - فزونی جستن .
۱. فضل و فزونی نمودن.
۲. منت نهادن بر کسی.
( مصدر )۱ - فزونی جستن.۲ - سپاس نهادن .
رسن دراز که ستور را به علف و بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند
منت نهادن بر کسی.
فزونی جستن.