تطرق

لغت نامه دهخدا

تطرق. [ ت َ طَرْ رُ ] ( ع مص ) راه کردن و راه یافتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || سیر کردن بسوی کسی و رسیدن بدو. || راه خواستن برای امری. ( از اقرب الموارد ). || عبور کردن از یکدیگر در راه ومزاحم شدن و اذیت کردن. || مسافرت نمودن.منشعب شدن و جدا شدن. ( ناظم الاطباء ). || شکسته شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مقابلی و جدایی و بی قراری و مقابلی الفاظ مترادف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ طَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - راهپیمایی کردن . ۲ - راه یافتن .

فرهنگ عمید

راه یافتن، راه پیدا کردن به سوی چیزی یا کسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) راه جستن راه یافتن .

ویکی واژه

راهپیمایی کردن.
راه یافتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال سنجش فال سنجش فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت