تزریقات

لغت نامه دهخدا

تزریقات. [ ت َ ] ( اِ ) ج ِ تزریق. درچکانیدنها. و رجوع به تزریق شود.

فرهنگ فارسی

( مصدراسم ) جمع تزریق .
جمع ترزیق در چکانیدنها .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال چای فال چای استخاره کن استخاره کن فال رابطه فال رابطه