تحاویل

لغت نامه دهخدا

تحاویل. [ ت َ ] ( ع اِ ) تحاویل الارض ؛ زمین هایی است که خطا می کند در سالی و صواب می کند در سالی در دادن حاصل. ( شرح قاموس ). خطا کردن یک سال در زراعت و سال دیگر بصواب آن رسیدن.( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و در قطرالمحیط چنین آمده : تحاویل الارض ؛ خطا کردن سالی و درست بهره دادن زمین در سال دیگر، یعنی یک سال کاشته شود و سال دیگر کاشته نشود تا زمین از این راه استراحت کند و بدان قوت یابد. و مفرد آن تحویل است. ( از قطرالمحیط ). اما در اقرب الموارد این معنی چنین آمده است که زمین خطا کند سالی و سالی دیگر بصواب رسد. ( اقرب الموارد از قاموس ). سپس افزاید: «هذه امراءة لاتضعالا تحاویل »؛ سالی زاید و سالی نزاید. و از آنست : تحاویل الارض و تحویلاتها که سالی کاشته شود و سالی کاشته نشود برای تقویت. ( اقرب الموارد از اساس ). و چنانکه ملاحظه میشود صاحب اقرب الموارد دو معنی مختلف برای تحاویل آورده ، یکی بنقل از اساس و دیگری از قاموس.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دگرگون کردن . ۲ - (مص ل . ) یک سال در میان زراعت کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدراسم ) جمع تحویل
تحاویل الارض زمین هایی است که خطا می کند در سالی و صواب می کند در سالی در دادن حاصل .

ویکی واژه

دگرگون کردن.
یک سال در میان زراعت کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال چای فال چای فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ