تحارب

لغت نامه دهخدا

تحارب. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) احتراب. ( زوزنی ). محاربه. با یکدیگر جنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || آتش جنگ را برافروختن. ( اقرب الموارد ). جنگ را برپای ساختن. ( قطر المحیط ).

فرهنگ معین

(تَ رُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با هم جنگیدن .

فرهنگ عمید

با هم جنگ کردن.

ویکی واژه

با هم جنگیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تخمین زمان فال تخمین زمان