تجاذب

لغت نامه دهخدا

تجاذب. [ ت َ ذُ ] ( ع مص ) از یکدیگر درکشیدن. ( زوزنی ). کشیده شدن و برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || با هم کشیدن و تنازع نمودن. ( منتهی الارب ). تنازع. ( اقرب الموارد ). تجاذب الرجلان الشی حولاه ُ عن موضعه و تنازعا فیه. ( قطرالمحیط ). جذب کردن و کشیدن همدیگر. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

(تَ ذُ ) [ ع . ] (مص ل . ) کشیده شدن از دو سر.

فرهنگ عمید

از یکدیگر جذب کردن، یکدیگر را کشیدن، هر کدام به سوی خود کشیدن.

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر )از دو سو کشیدناز هم در کشیدن. ۲- ( اسم ) کشش :(( ما بین محب و محبوب تجاذبی است . ) ) جمع : تجاذبات .

ویکی واژه

کشیده شدن از دو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت فال نخود فال نخود