لغت نامه دهخدا
بلغمی. [ ب َ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بلغم. رجوع به بلغم و بلغمیة شود. || ( اِ ) کسی که فربه و پفالو است. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح پزشکی ، ترشحات غلیظ از نوع بلغم. ( فرهنگ فارسی معین ).
- بلغمی مزاج ؛ که مزاجی بلغمی دارد. که دیر متأثر شوداز چیزها. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).